مقدمه
در دهه اخیر، تحولات شگرف در عرصه رسانه و ارتباطات، همزمان با پیچیدهتر شدن بحرانهای امنیتی، اجتماعی و نظامی، ضرورت بازنگری در حکمرانی رسانهای را به امری حیاتی بدل کرده است. جنگ تحمیلی ۱۲ روزه که توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی بر کشورمان تحمیل شد، جنگی ترکیبی بود که از عملیات نظامی تا عملیات روانی را شامل میشد. این جنگ ترکیبی بار دیگر ضعفها و آسیبهای عمیق در ساختار، مدیریت و روایت رسانههای رسمی و غیررسمی کشور را عیان ساخت. مقاله حاضر با تکیه بر تحلیل جلسات هماندیشی تخصصی رسانهای که در تیرماه ۱۴۰۴ برگزار شده، تصویری جامع از آسیبهای بنیادین، فرصتها، چالشها و راهبردهای تحول رسانهای ایران در شرایط بحرانی حاضر ارائه میدهد.
توصیف رخداد
پس از آغاز تجاوز ددمنشانه رژیم صهیونیستی به ایران، رسانههای رسمی و غیررسمی کشور عکسالعمل نشان دادند. رسانههای رسمی با تأکید بر مظلومیت و مشروعیت دفاعی ایران و پویشهای هویتمحور، سعی در هدایت افکار عمومی داشتند. از سوی دیگر، کاربران عادی فضای مجازی با اشتراک تجربیات و پیامهای امیدبخش، روایتی انسانی و ملی از بحران ارائه دادند و نخبگان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مستقل با موضعگیریها و حمایت از مردم، ظرفیتهای ترمیمی و ملی را تقویت کردند. در مقابل، رسانهها و جریانهای معارض نظام جمهوری اسلامی با دامنزدن به دوقطبیهای اجتماعی و تمرکز بر اقشار خاکستری و نوجوانان، بحران را بستری برای افزایش نارضایتی ساختند و در تلاش بودند تا فاز آشوبهای اجتماعی، که بخشی از نقشه دشمن در این جنگ ترکیبی بود، را استارت بزنند.
بر همین اساس، بازیگران رسانهای در جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی را میتوان چنین تقسیمبندی کرد:
۱. رسانهها و جریانهای همسو با نظام جمهوری اسلامی
هدف: هدایت افکار عمومی و ایجاد انسجام ملی
- رسانههای رسمی
- تأکید بر مظلومیت ایران
- برجستهسازی مشروعیت دفاعی
- اجرای پویشهای هویتمحور برای تقویت حس همبستگی
۲. بازیگران غیردولتی و خودجوش داخلی
هدف: ترویج روایت انسانی و حفظ امید اجتماعی
- کاربران عادی فضای مجازی
- اشتراک تجربیات شخصی از بحران
- انتشار پیامهای امیدبخش
- روایت ملی و انسانی از واقعه
- نخبگان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مستقل
- موضعگیری حمایتی از مردم
- بازنمایی ارزشهای ملی
- تقویت ظرفیتهای ترمیمی و ملی جامعه در برابر بحران
۳. رسانهها و جریانهای معارض
هدف: ایجاد و تشدید نارضایتی اجتماعی
- دامنزدن به دوقطبیهای اجتماعی
- تمرکز بر اقشار خاکستری و نوجوانان بهعنوان هدف نفوذ روانی
- استفاده از بحران برای افزایش نارضایتی و تضعیف انسجام عمومی
- تلاش برای آغاز فاز آشوبهای اجتماعی بهعنوان بخشی از جنگ ترکیبی دشمن
این جنگ بار دیگر نشان داد که رسانه نه فقط بهعنوان مکمل قدرت نظامی مطرح است، بلکه در مدیریت افکار عمومی و هدایت فضای اجتماعی، تأثیری بیش از سلاح نظامی دارد و هرگونه ضعف در عملکرد رسانهای میتواند منجر به از دست رفتن مشروعیت نظام شود.
در این زمینه، عملکرد رسانه ملی در جریان جنگ ۱۲ روزه نشان داد که صداوسیما هنوز برای مواجهه با بحرانهای پیچیده و چندلایه آمادگی کافی ندارد. در حالیکه اقتضای نبردهای امروزی، حضور فعال رسانهها در خط مقدم روایتسازی، جلب اعتماد عمومی و بسیج افکار جامعه است، رسانه ملی با تکیه بر روشهای سنتی نتوانست نقش مؤثری در تقویت اتحاد و همبستگی ملی ایفا کند.
یکی از نشانههای بارز این ناکامی، عدم بهرهبرداری از ظرفیتهای ملی و چهرههای معتبر علمی، فرهنگی و اجتماعی برای ایجاد احساس همدلی و انسجام بود و بهجای آن، همچنان از نمادها و الگوهای محدود و تکراری در تبلیغات استفاده شد. این بیتوجهی به ویژگیهای اجتماعی و گوناگونی فرهنگی جامعه، موجب فاصله گرفتن رسانه ملی از اقشار مختلف، بهویژه طبقه متوسط، نخبگان و گروههای قومی و زبانی شد؛ وضعیتی که میتواند حتی تهدیدی برای وحدت ملی محسوب شود.[۱]
ضعفهای رسانه ملی در طول جنگ ۱۲ روزه، حاصل انباشت مسائلی است که در سالهای گذشته به وجود آمدهاند اما برای آنها چارهای اندیشیده نشده است. گسترش سریع رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی در دهه ۹۰ شمسی سبب شده تا رسانه ملی در دهه اخیر با چالشهای جدیدی روبهرو شود. روند افول صداوسیما به سود فضای مجازی، نتیجه مجموعهای از عوامل ساختاری، مدیریتی، محتوایی و فناورانه است که تنها با تحول بنیادین قابل مهار خواهد بود.[۲]
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) یک نظرسنجی در شهریور سال ۱۴۰۰ از طریق تماس تلفنی با ۱۵۸۱ نفر از افراد بالای ۱۸ سال انجام داده و نتایج آن را با نظرسنجی مشابه در اسفند ۱۳۹۷ (دو سال و نیم پیش) مقایسه کرده است. یافتهها نشان میدهد که طی این مدت، درصد افرادی که اخبار خود را از صداوسیما دنبال میکنند، بهطور قابل توجهی کاهش یافته و از ۵۷.۷ درصد به ۴۲.۱ درصد رسیده است؛ یعنی کاهش ۱۵ درصدی در مخاطبان رادیو و تلویزیون داخلی. به بیان دیگر، قبل از شروع جنگ ۱۲ روزه فقط اندکی بیش از ۴۰ درصد مردم برای دریافت اخبار به رسانه ملی مراجعه میکردند.[۳]
در مقابل، استفاده از فضای مجازی برای پیگیری اخبار رشد چشمگیری داشته و از ۲۶.۱ درصد در اسفند ۱۳۹۷ به ۴۱.۴ درصد در شهریور ۱۴۰۰ افزایش یافته است. این تغییر بیانگر افزایش ۱۵ درصدی علاقه مردم به شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری است و نشان میدهد که همان ۱۵ درصد کاهش مخاطبان صداوسیما، به کاربران فضای مجازی افزوده شدهاند.
بر اساس این نظرسنجی، سهم شبکههای ماهوارهای در اطلاعرسانی تقریباً ثابت مانده و از ۵.۳ درصد به ۵.۱ درصد رسیده که همچنان جایگاه سوم را در میان منابع خبری مردم دارد.
دوستان و آشنایان و همچنین روزنامهها به ترتیب در رتبههای چهارم و پنجم قرار گرفتهاند اما هر دو با کاهش مخاطب مواجه شدهاند. بهطوریکه دو سال و نیم پیش ۴.۹ درصد مردم اخبار را از دوستان و آشنایان دریافت میکردند که این رقم اکنون به ۲ درصد رسیده است. سهم روزنامهها نیز از ۱.۸ درصد به ۰.۲ درصد کاهش یافته و به صفر نزدیک شده است. تصویر زیر نتایج این نظرسنجی را نشان میدهد.
همانگونه که مشاهده میشود، در صورتی که تداوم روند بالا را بپذیریم، انتظار میرود سهم رسانه ملی در عرصه خبررسانی بعد از انجام این تحقیق و طی ۳ سال گذشته همچنان روندی کاهشی داشته باشد. دلایل اصلی افول صداوسیما و رشد فضای مجازی در طول این سالها، از منظر کارشناسان، به شرح ذیل است:
۱– دسترسی، آزادی و انعطافپذیری فضای مجازی
- دسترسی بیزمان و بیواسطه:
- کاربر هر زمان که بخواهد میتواند اخبار و محتوا را دنبال کند (برخلاف زمانبندی خشک صداوسیما).
- امکان انتخاب و شخصیسازی محتوا:
- مخاطب در فضای مجازی نهتنها میتواند ژانر و منبع دلخواه را انتخاب کند، بلکه محتوای گزینشی و سانسورنشدهتری دریافت میکند.
۲– کیفیت و تنوع محتوا
- محتوای جذابتر و متنوعتر فضای مجازی:
- فضای مجازی امکان انتخاب گستردهتری را فراهم میکند و جذابیت برنامهها بیشتر است.
- محتوای صداوسیما فاقد جذابیت و تنوع کافی:
- حتی در حوزه سرگرمی، صداوسیما موفق نبوده است (نمونه: فقط سریال «پایتخت»).
۳– عدم اعتماد به اخبار صداوسیما
- سانسور و رویکرد یکسویه:
- اخبار صداوسیما بیشتر بازتابدهنده خواست حاکمیت است، نه مطالبات و نیازهای واقعی مردم.
- بیاعتمادی عمومی:
- مردم به صحت و جامعیت اخبار صداوسیما اعتماد ندارند و اخبار را در شبکههای اجتماعی کاملتر و سریعتر مییابند.
۴– توسعه زیرساختهای اینترنتی و فناوری
- افزایش دسترسی به اینترنت پرسرعت (۴G و بالاتر):
- پوشش اینترنت ۴G از ۵۵٪ به بیش از ۹۰٪ افزایش یافته و استفاده از اینترنت و فضای مجازی را تسهیل کرده است.
۵– ضعف فرهنگسازی و رویکرد جناحی صداوسیما
- فرهنگسازی ناکارآمد:
- نهادهای مسئول فرهنگسازی، با وجود بودجههای کلان، در ایجاد رسانهای مورد اعتماد و جذاب ناکام بودهاند.
تمام موارد بالا سبب شده تا رسانه ملی در حوزه اطلاعرسانی ضعیف عمل کند؛ بهنحویکه ضعف چشمگیر رسانه ملی در ارائه اخبار دقیق، شفاف، سریع و قابل اعتماد کاملاً مشهود بود. کندی در انتقال اطلاعات، کلیگویی، عدم روایتگری مبتنی بر دادههای واقعی و فقدان ارتباط مؤثر با مخاطب، زمینهساز افزایش بیاعتمادی عمومی و روی آوردن به رسانههای رقیب و معاند و شبکههای مجازی شد.
تحلیل رخداد
شروع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه سبب شد تا ضعفهای رسانه ملی، که در بالا بدانها اشاره شد، و البته ساماندهی و جهتدهی متمرکز رسانههای غیررسمی برای ارائه یک روایت واحد، بیش از پیش مشخص شود. علیرغم افزایش ۲۰ درصدی مخاطبان رسانه ملی[۴] ــ که دلایل مختلفی مانند قطع اینترنت و مورد اصابت قرار گرفتن ساختمان شیشهای صداوسیما و … برای آن مطرح شده ــ شاهد این مسأله هستیم که این رسانه در جذب پایدار مخاطبان ناکام مانده است و با گذشت چند روز از آتشبس و عادی شدن شرایط اینترنت در کشور، تعداد مخاطبان رسانه ملی به حالت قبل برگشته است. در جلسات نخبگی که با حضور اساتید و نخبگان علوم اجتماعی و ارتباطات برگزار شد، دلایل متعددی برای بروز این انفعال رسانه ملی و رسانههای غیررسمی بیان شده است که در ادامه به آنها اشاره میشود.
۱. رخدادهای بحرانساز و بروز ضعفهای رسانهای
- حوادث بحرانی و واکنش رسانهها
بحرانهای اخیر، از جمله نبرد مستقیم نظامی با رژیم صهیونیستی، حملات سایبری یا تهدیدات ترکیبی، نقش بیبدیل رسانهها را در مدیریت افکار عمومی و ترمیم امنیت روانی مردم برجسته کرد. با این حال، شواهد نشان داد که رسانه ملی و خبرگزاریهای اصلی، در بزنگاه بحران، نهتنها در بازپسگیری مرجعیت خبری ناکام ماندند، بلکه با تأخیر، سانسور و عدم شفافیت، شکاف عمیقی میان خود و مردم ایجاد کردند. در شرایطی که فضای مجازی، تلگرام و کانالهایی چون «وحیدآنلاین» بهسرعت روایتهای جایگزین و بعضاً دقیقتر را عرضه میکردند، اعتماد عمومی به رسانه رسمی بهشدت افت کرد. حتی در میان نیروهای انقلابی و حامی نظام، نوعی دلزدگی و بیاعتمادی نسبت به صداوسیما و خبرگزاریها شکل گرفت.
- تجربه رسانههای غیررسمی و فضای مجازی
در مقابل ناکارآمدی رسانههای رسمی، برخی پلتفرمها و کانالهای غیررسمی با سرعت، صحت و شفافیت بالا، مرجعیت خبری را از آن خود کردند. این امر نشان داد که افکار عمومی ایران، برای دریافت اخبار حیاتی، به منابع غیررسمی و بعضاً حتی معاند روی میآورد. این پدیده، زنگ خطر جدی برای نظام حکمرانی رسانهای کشور بود و ضرورت اصلاحات اساسی را گوشزد کرد.
۲. آسیبشناسی ساختاری و مدیریتی رسانه
- ضعف سیاستگذاری و مدیریت کلان
بزرگترین آسیب رسانهای کشور در سطح کلان، فقدان نظام راهبردی رسانهای با جایگاه و وظایف تعریفشده است. انتصابات غیرتخصصی، غلبه روابط بر ضوابط، نبود شایستهسالاری و ضعف در استفاده از ظرفیتهای انسانی (آموزش، انگیزه، خلاقیت) موجب تکرار اشتباهات راهبردی و از دست رفتن فرصتهای طلایی در بحرانها شده است. ساختار بوروکراتیک، کند و سلسلهمراتبی رسانه ملی، اجازه واکنش سریع و هوشمندانه در بزنگاههای حساس را نمیدهد.
- نارسایی در مدیریت بحران رسانهای
ساختار مدیریت بحران رسانهای در ایران عمدتاً سطحی، غیرعملیاتی و فاقد تیمهای تخصصی واکنش سریع است. بسیاری از مدیران و مجریان رسانهای نهتنها آموزش ندیدهاند، بلکه درک عمیقی از اهمیت مدیریت بحران ندارند و پس از دریافت آموزش نیز آن را جدی نمیگیرند. فرهنگ سازمانی ضعیف، مقاومت در برابر اصلاح و فقدان پذیرش نقد و تخصص، مانع اصلاحات ضروری شده است.
- نبود سیاستگذاری و هماهنگی بیندستگاهی
نهادهای متولی رسانه، امنیت و اطلاعات، هر یک جداگانه و بیارتباط عمل میکنند و سیاستگذاریهای کلان و هماهنگ وجود ندارد. شوراهای عالی و قرارگاههای رسانهای، دیرهنگام یا ناکارآمد وارد عمل میشوند و رسانهها، بدون خط و ریل مشخص، به تشتت و پراکندگی دامن میزنند.
۳. ضعفهای حرفهای و آموزشی
- فقدان آموزشهای تخصصی
آموزش خبرنگاران، مجریان و مدیران رسانهای نهتنها کافی نیست، بلکه حتی تفاوت میان اطلاعرسانی، تبلیغات سیاسی و عملیات روانی نیز در رسانههای داخلی بهدرستی درک نمیشود. در رسانه ملی، خبرنگاران و تحلیلگران حرفهای کمیاباند و برنامههای آموزشی، صوری و غیرکاربردی باقی مانده است. نبود آموزش تخصصی مدیریت بحران رسانهای، بهویژه در شرایط جنگ ترکیبی و تهدیدات نوین، آسیبپذیری کشور را دوچندان کرده است.
- ضعف در پیامشناسی و مخاطبشناسی
شناخت نیازهای واقعی، تفاوتهای فرهنگی، سنی و جغرافیایی مخاطبان، جایگاه درستی در سیاستگذاری و تولید محتوا ندارد. پیامهای رسانهای اغلب کلی، غیردادهمحور و بدون هدفگذاری دقیق طراحی میشوند. رسانه ملی فاقد نظام حرفهای برای تحلیل داده، ارزیابی بازخورد و بهبود مستمر فرآیندهای خبری است.
۴ . بحران روایت و مرجعیت رسانهای
- واگذاری مرجعیت به رسانههای غیررسمی
مردم برای اطلاعیابی، به فضای مجازی و رسانههای غیررسمی روی آوردهاند. رسانه ملی در سرعت، شفافیت، صحت و روایتگری دادهمحور، از رقبای داخلی و خارجی عقب مانده است. این امر، به تضعیف سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد حتی در میان اقشار وفادار انجامیده است.
- ضعف در روایتسازی و تصویرسازی پیروزی
در بسیاری از رخدادهای ملی و نظامی، روایت رسانهای بهگونهای مدیریت شد که یا پیروزی به مخاطب منتقل نشد یا حتی ضربه نهایی به دشمن نسبت داده شد. نبود سخنگوی واحد و مقتدر، سردرگمی و چندصدایی در اطلاعرسانی و فقدان روایت مستند و شفاف از موفقیتها، موجب تردید و بیاعتمادی شد. افزون بر این، رسانه ملی از پرداختن به پرسشهایی که پیرامون مدیریت جنگ و پاسخ نیروهای مسلح و عملکرد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نیز نهادهای دولتی در مدیریت فضای داخلی کشور مطرح بود، اجتناب کرد. همین مسأله سبب شد تا روایتگری و تصویرسازی در این عرصهها نیز به دست رسانههای دشمن بیفتد.
۵. آسیبهای راهبردی در دیپلماسی رسانهای و عملیات روانی
- نبود ساختار و الگوی بومی دیپلماسی رسانهای
دیپلماسی رسانهای، به معنای بهکارگیری هدفمند رسانهها برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی و مدیریت بحرانهای بینالمللی، در ایران ساختارمند و نظاممند نیست. وزارت خارجه، رسانه ملی و سایر نهادها فاقد تیمهای تخصصی و اسناد راهبردی لازم برای عملیات روانی و دیپلماسی رسانهای هستند.
- ضعف در تولید پیامهای هدفمند و چندزبانه
محتواهای رسانهای غالباً صرفاً به زبان فارسی و برای مخاطب داخلی تولید میشود. بیتوجهی به تولید پیامهای چندزبانه (عبری، انگلیسی و …) و عدم بهرهگیری از ظرفیت عملیات روانی برای ایجاد شکاف در جبهه دشمن، از نقاط ضعف جدی است.
۶. ضعف در بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی و رسانههای اجتماعی
- بیتوجهی به قدرت شبکههای مردمی
رسانه رسمی عمدتاً نگاه بالا به پایین دارد و مردم را صرفاً مصرفکننده میبیند، نه تولیدگر و شریک در روایتگری و جریانسازی. ظرفیت اینفلوئنسرها، طنزپردازان و جوانان خلاق در فضای مجازی بهطور هدفمند به کار گرفته نشده و حتی کارهای مردمی وایرالشده نیز، به علت نبود ساختار جمعآوری و هدایت، کماثر باقی میماند.
- ناتوانی در سازماندهی سلبریتیها و انسانرسانهها
نبود برنامهریزی و سیاست مشخص برای بهرهگیری از ظرفیت سلبریتیها و چهرههای رسانهای منجر به هدررفت فرصتهای تأثیرگذاری شده است.
۷. تهدیدهای نوین، از هوش مصنوعی تا بحران اعتبار رسانه
ظهور فناوریهای نوین، همچون تولید فیلم و محتوای جعلی با هوش مصنوعی، تهدیدی برای اعتبار و مرجعیت رسانههای رسمی است. رسانه ملی هنوز نتوانسته با اتکا به صداقت، سرعت و دقت، جایگاه خود را در برابر این تهدیدات تقویت کند.
در کنار آسیبهای ذکرشده، ظرفیتهای ارزشمندی نیز در طول جنگ تحمیلی به وجود آمد که از این قرارند:
• بازگشت نسبی مردم به رسانه ملی در روزهای ابتدایی بحران
• حضور کارشناسان و تولید محتوا در نهادهای مختلف
• امکان سازماندهی و جهتدهی کلی برای همراستا کردن پیامها
• تجربه موفق در برخی بازنماییهای نظامی و سیاسی
• قابلیت مهندسی معکوس و تحلیل استراتژی رسانههای پیشرفته خارجی
• شناخت فرهنگی و حافظه تاریخی برای تحلیل و پیشبینی رفتارهای رسانهای دشمن
پیشنهادهای تجویزی
براساس آنچه از نظر کارشناسان در جلسات هماندیشی بررسی نقاط ضعف و قوت رسانههای رسمی و غیررسمی در طول جنگ به دست آمد، راهبردها و راهکارهایی جهت تحول رسانهای پیشنهاد شد که در ذیل به مهمترین آنها اشاره میشود:
- اصلاح ساختار حکمرانی و مدیریت رسانه
• تشکیل قرارگاه رسانهای چابک و تخصصی: با حضور نمایندگان کلیدی از رسانه ملی، وزارت خارجه، نهادهای امنیتی و فعالان فضای مجازی.
• بازنگری در ساختار سازمانی و سیاستگذاری کلان: شفافسازی وظایف، جایگاه و مأموریت رسانهها؛ تفکیک نقشهای اطلاعرسانی، تبلیغاتی و عملیات روانی.
• تدوین اسناد راهبردی امنیت رسانهای و عملیات روانی: برای هماهنگی، هدفگذاری و ارزیابی عملکرد رسانهها در بحران. - ارتقای آموزش و تربیت نیروی انسانی
• برگزاری دورههای تخصصی و مستمر: برای خبرنگاران بحران، مجریان و مدیران رسانهای با بهرهگیری از تجارب جهانی و منابع علمی معتبر.
• ایجاد نظام شایستهسالاری و ارتقای حرفهای: حذف انتصابات غیرتخصصی و تشویق به یادگیری و نوآوری در بدنه رسانه. - تقویت روایتگری ملی و مدیریت پیام
• کنترل روایتهای جنگ و بحران: با به دست گرفتن ابتکار عمل توسط رسانههای داخلی و جلوگیری از تسلط رسانههای خارجی بر روایتها.
• تولید نمادها و واژهسازی هدفمند: برای انسجام ملی و فرهنگسازی پیرامون ارزشهای کلیدی.
• استفاده از ابزارهای نرم مانند طنز، امیدآفرینی و موسیقی: برای تقویت روحیه ملی و کاهش اثرات روانی بحران. - توسعه دیپلماسی رسانهای و عملیات روانی بینالمللی
• ایجاد تیمهای تخصصی چندزبانه: برای پایش، پردازش و تولید محتوای هدفمند به زبانهای عبری، انگلیسی و… .
• برنامهریزی برای بهرهبرداری از شکافهای اجتماعی و سیاسی دشمن: همچون اختلافات داخلی در آمریکا و اسرائیل.
• تولید و انتشار مستندات واقعی و امیدبخش از موفقیتهای ملی: با استفاده از فناوریهای نوین همچون پهپاد و هوش مصنوعی. - بهرهگیری از ظرفیت شبکههای مردمی و فضای مجازی
• فعالسازی شبکههای اجتماعی و اینفلوئنسرها: برای تولید محتوای هماهنگ و امیدآفرین در بزنگاههای بحران.
• ایجاد ساختار جمعآوری و هدایت ابتکارات مردمی: برای تبدیل ظرفیتهای اجتماعی به جریان رسانهای مستمر و فرهنگساز. - اعتباربخشی و بازسازی اعتماد عمومی
• شفافیت، سرعت و صداقت در خبررسانی: برای بازگرداندن مرجعیت و اعتبار رسانه ملی.
• برگزاری جلسات آسیبشناسی مستمر: برای نقد و اصلاح عملکرد رسانهها با حضور کارشناسان مستقل و افکار عمومی.
جمعبندی
تحولات رسانهای و رخدادهای بحرانساز اخیر، ضرورت تحول بنیادین در حکمرانی، سیاستگذاری، آموزش و روایتگری رسانهای را بیش از پیش ضروری میسازد. بحران اعتماد، ضعف ساختاری، فقدان آموزش، بحران روایت و ضعف در دیپلماسی رسانهای، چالشهای اساسی رسانههای ایران در جنگ ایران و رژیم صهیونیستی بودند؛ اما ظرفیتهای ارزشمند انسانی، تجربیات موفق گذشته و امکان بهرهگیری از فناوریهای نوین، امید به تحول و بازگشت مرجعیت رسانهای را زنده نگه میدارد.
نقشه راه پیشنهادی این مقاله بر پایه اصلاح ساختار، آموزش تخصصی، بهرهگیری از ظرفیت مردمی، توسعه دیپلماسی رسانهای و بازسازی اعتماد عمومی استوار است. تحقق این راهبردها مستلزم اراده سیاسی، مشارکت نخبگان و حرکت بهسوی رسانهای چابک، هوشمند و متعهد است تا رسانههای ایران بتوانند در جنگ روایتها و تحولات آینده، نقش محوری و تعیینکنندهای ایفا کنند.
منابع
[۱]. https://fararu.com/fa/news/879260
[۲]. https://www.khabaronline.ir/news/1559552
[۳]. https://www.khabaronline.ir/news/1558609
[۴]. https://iribu.ac.ir/rooyanews/news/241