نویسنده: دکتر علیرضا محمدلو[۱]
مقدمه
در جریان جنگ اخیر ایران و اسرائیل ـ که حضور و نقش عملیاتی، اطلاعاتی و لجستیکی آمریکا نیز در آن مشهود بود ـ نهاد مرجعیت دینی در داخل کشور و همچنین فراتر از منطقه، واکنشهایی راهبردی از طریق صدور بیانیهها و فتاوی نشان داد. این واکنشها در واقع عبور از یک کنش دینی صرف بودند و بهعنوان متغیری با ظرفیت تغییر معادلات سیاسی، امنیتی و رسانهای ظهور کردند. هدف این مقاله بازخوانی راهبردی فتاوای مرجعیت در جریان جنگ، توصیف رخدادها، تحلیل ابعاد و پیامدها و ارائه راهکارهای عینی برای بهرهبرداری مسئولانه و مدیریتشده از این ظرفیت است.
اهداف چهارگانه صهیونیستی-آمریکایی
برای فهم بهتر ماجرا و اینکه چرا منزلت مرجعیت و فتاوا و بیانیهها یک ظرفیت راهبردی محسوب میشوند، اشاره به اهداف رژیم صهیونیستی و آمریکا در جنگ ۱۲ روزه لازم و ضروری است که اصطلاحاً زمینه و (context) فتوای مرجعیت را بهعنوان یک متغیر راهبردی در جنگ نشان دهد. در چنین فرامتن، موقعیت و شرایطی بود که مهره فتوا رخ نشان داد و در بزنگاه، تبدیل به یک گزینه راهبردی گردید.
- مقوله «امنیت بدون غرب» که با نماد ترور سرداران و فرماندهان ارشد نظام و تهاجم به سایتهای موشکی و اعتراف دشمن به نیت حذف آنها قابل فهم است. در منطقهای که یا باید کشور درجه سه و چهار و زمینسوخته باشید و یا بهعنوان گاو شیرده و «باجده» آمریکا و رژیم صهیونیستی محسوب شوید، کشور مستقل و مقتدری چون ایران یک آنتیتز بینالمللی محسوب میشود که حرف تازهای برای جهان در آستین دارد.
- مقوله «علم و دانش بومی» که با توجه به ترور اندیشمندان و حمله به تأسیسات هستهای میتوان بهعنوان یک فراروایت موفق در ایران از آن یاد نمود، هدف دوم رژیم نژادپرست صهیونیستی و دولت مستکبر آمریکاست. جریان غرب از اساس، آینده علم و دانش در ایران را مساوی با به خطر افتادن امپراتوری غرب و پارادایمهای مدرن میداند.
- مقوله «جامعه دیندار و ملت ایران» هم بهعنوان هدف سوم زیر ضرب دشمن رفت و مناطق مسکونی و مردم عادی جامعه، برخلاف ادعای رسانههای غربی و صهیونیستی، مورد هدف قرار گرفتند. از طرفی نیز عملیات روانی سنگینی که برای ترس و دلهره عمومی مهندسی شده بود و جنگ شناختی موازی که جهت ساخت گسل مردم-نظام به کار رفته بود، مؤید این ماجراست.
- مقوله چهارم و هدف اساسیتر دشمن هم «رهبری معظم انقلاب» بود که نماد دین و دینداری است و نقطه قوت و مزیت نسبی جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود و اتصالبخش و مقوم هر سه محور قبلی هم هست. در واقع نظریه ولایت فقیه و شخص آیتالله خامنهای بنیان مرصوص جریان مقاومت بوده و این جبهه با محوریت ایشان در منطقه پیش میرود. به تعبیر یک تحلیلگر خارجی، دنیا یک تشکر به این مرد بدهکار است؛ چرا که با نظر و عملش مقابل زیادهخواهی غرب ایستاده و پارادایم مبارزه را به مدل ظالم-مظلوم در امتداد منطقهای و جهانی تبدیل کرده است.
توصیف وضعیت؛ فتاوای «مرجعیت» بهعنوان متغیر مؤثر در معادلات جنگ
از روز سوم و چهارم جنگ، بهصورت علنی سردمداران صهیونیستی از تهدید جان و ترور رهبر انقلاب صحبت میکردند که علاوه بر بازتاب بینالمللی و فشار روانی سنگینی که بر جامعه داشت، بهتدریج نهاد مرجعیت را وادار به واکنش نمود.
آیتالله سیستانی مجدداً بیانیه دادند و از گستره تبعات و دامنه منفی منطقهای و جهانی این اتفاق سخن گفتند و سازمانهای بینالمللی و کشورهای اسلامی را به کنشگری و بازیگری مؤثرتری فراخواندند. این بیانیه بسیار هوشمندانه نوشته شده بود و علاوه بر توجه به حفظ مرکزیت سیاسی عراق و ملاحظات حقوقی مصونیت و حفظ جان مرجعیت شیعه، پیامدهای امنیتی فراگیر این تهدید را برشمرده بود و همچون یک ابردیپلمات کارکشته به ابعاد مختلف ماجرا اشاره کرده بود که بازتاب بسیار ویژهای داشت.
در ادامه نیز سایر مراجع عظام تقلید، فتاوا و بیانیههای خود را اعلام کردند که حاوی نکات ویژهای بود؛ از جمله اینکه فتوای محاربه را در صورت تعرض به جان رهبری ارائه دادند که موجی از جریانهای رسانهای، اجتماعی و بینالمللی را در برداشت و به نظر میرسد که تحولی در اضلاع بازیگر بحران در تئوریهای جنگ رخ داد. در همین رابطه، دکتر علی لاریجانی بهعنوان مشاور رهبر انقلاب و از بازیگران جدی جنگ در عرصه شناختی و راهبردی جامعه، در گفتوگوی سیما اشاره کرد که فتوای مراجع عظام تأثیر ویژهای در جریان جنگ و تغییر معادلات و محاسبات دشمن داشت که گویای فرامتن و دلالت راهبردی برای آینده ماجرای جنگ است.
در مجموع، دو مضمون و انگاره در متن فتاوا و بیانیههای مراجع به چشم میخورد که شامل محکومیت تجاوز به خاک ایران و تعرض به جان رهبری معظم بود. سایر علما و اساتید حوزوی با گرایشهای مختلف نیز ذیل این دو کلانمضمون اتخاذ موضع نمودند. سه مضمون فراگیر از بیانات و مواضع مراجع عظام نیز در حوزه راهبردی قابل برداشت است:
۱. تمسک به مبانی و سنتهای دینی مثل توسل به امام زمان (عج)، پیروزی حق بر باطل و نصرت الهی.
۲. تحفظ بر سیاستها و کلانروایتهای نظام اسلامی مثل حرمت مرجعیت معظم و رهبری انقلاب، حمایت از مظلوم و محکومیت متجاوز.
۳. تمرکز بر راهبردهای کشور همچون بیداری اسلامی، دیپلماسی فعال، اتحاد امت اسلامی و حمایت از جبهه مقاومت اسلامی.
همین دلالتها در بیانات و مواضع و فتاوای مراجع عظام باعث شد که تلقی ذخیره راهبردی معرفتی نظام، با عمق انسجامبخش در داخل کشور و امتدادبخش و خاکریزساز در سطح بینالملل، برای رسانههای خارجی تبدیل به یک خوراک و محتوای ویژه گردد و مواضع جریان دشمن همچون رئیسجمهور آمریکا را تحت تأثیر قرار دهد که گویا پیشبینی چنین وضعیتی را نداشتند.
تحلیل ظرفیت فراساختاری فتوای جهاد یا یک عدمقطعیت نامعادلهساز در جنگ
با دلالتهای مطرحشده در بیانات مراجع معظم تقلید و با توجه به اینکه رویکرد ماجرا تولید قدرت نرم و پای کار آوردن و فعالسازی ظرفیتهای مردمی در جهان اسلام محسوب میشد، سلسله معادلات و چهبسا نامعادلاتی در جنگ امکان بروز و ظهور پیدا کرد و طرفین ماجرا را به تأملات و دورخیزهای استراتژیک و چهبسا تغییر در مدل جنگ و حذف و اضافه بازیگران مؤثر وادار نمود. نقطه محوری ماجرا آنجاست که فتوای مرجعیت هم متغیر معنوی مستقلی است و هم شتابدهنده مؤثری برای ضلع سوم جنگ یعنی مردم محسوب میشود.
توضیح اینکه کلاوزویتس از نظریهپردازان جنگ، سه محور ارتش (army)، دولت (government) و مردم (people) را بازیگران اصلی جنگ برمیشمارد و تأکید میکند که مثلث خشم، خرد و شانس پیروزی در ترکیب و تراکم این سه مقوله یعنی دولت، ارتش و مردم متبلور است. در جریان جنگ اخیر، اتفاق ویژهای که رخ داد و از مثلث کلاوزویتس[۲] عبور کرد و به یک چهارضلعی رسید، ظرفیت ویژهای بود که نهاد مرجعیت از خود بروز داد و به یک بازیگر پیشران و عدمقطعیتساز جدی در جنگ بدل شد.
برخی بر اساس تأثیر و تأثراتی که در پیامد این بیانیهها و فتاوا رخ داد، چنین تحلیل میکنند که این متغیر مرجعیت و ظرفیت فتوای حضرات عظام، یک مهره پنهان و بازیگر ذخیرهای بود که جمهوری اسلامی پیش کشید و امکان دارد که در جریان بحرانها و چهبسا بروز و امتداد جنگ، معادلات عادی بازی را بههم زده و یک (entropy) [۳] و هرجومرج غیرقابل پیشبینی را مترتب سازد که فیحدنفسه یک بحران در بحران و یک جنگ مضاعف را سبب خواهد شد و توان مدیریت صحنه و پیشبینیپذیری بازی را از کف دو طرف خواهد ربود. بر همین اساس، قائلان به چنین ظرفیت و پیامدی اظهار میکنند که بایستی یک هماهنگی ساختاری میان مرجعیت و دیپلماسی مقرر گردد و توزیع مأموریت و تقسیمکار تعیینیافتهای صورت پذیرد تا اضلاع و آینده همه اقدامات و فتاوا و بیانیهها در حین و قبل و پس از جنگ، امکان تحلیل و مدیریت داشته باشد.
برخی نیز قائل هستند که قرار دادن مرجعیت در چارچوب بازیهای دیپلماتیک در واقع تقلیلدادن یا تضعیفنمودن این ظرفیت فراساختاری و بازیگر مستقلی است که میتواند جریان بازی را در بزنگاهها تغییر داده و به نفع نظام تمام کند. در اینکه مرجعیت در جنگ اخیر چگونه عمل کرد و آیا بازیگر مستقلی بود و طبق تشخیص وضعیتی که داشت و علیالمبنا به سراغ فتوا رفتند و بیانیه صادر کردند یا نه بهعنوان بازیگر مکمل عمل نمود و در یک دیالکتیک مثبت با مردم قرار گرفته و تحتتأثیر وضعیت اجتماعی و جامعه پیشرو به سمت فتوای تاریخی حرکت نمود نیز مباحثی وجود دارد که قابل ارزیابی و تحلیل است. چهبسا نیاز باشد که یک چرخه راهبردی و یک مکانیزم فتوای جهاد و محاربه در تعامل با سیاستمداران، حقوقدانان و نظامیان پیشبینی شود که توأم با حفظ استقلال فراساختاری فتاوای مرجعیت در بحرانها، در جهت تشریح و تبیین وضعیت و صحنهشناسی دقیق، نقطهزن و بهنگام، در خدمت و دسترس مرجعیت معظم قرار بگیرد و وجه جریانسازی و موجآفرینی فتوا را در ترکیب مشروعیت، معقولیت و مقبولیت فتوا حداکثری نموده و ارتقا بخشد.
در راستای ملاحظاتی که از ظرفیتسنجی و اثربخشی فتوای مرجعیت مطرح میشود، سؤالی مبنی بر متغیرهای سایه در فتاوا را عدهای در شش مقوله ساختار شخصیتی، بیوت مراجع، مقلدین خاص (صاحب مکنت و ثروت)، مقلدین عام و عموم جامعه و حاکمیت بیان میکنند و در نظر دارند که این ظرفیت را از یک توانایی و قدرت نرم مستقل به یک متغیر وابسته تبدیل یا تقلیل دهند. باید در نظر داشت که مرجعیت معظم از زمان قاجار و جنگهای ایران و روس، با فتوای مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطا و علمایی چون میرزای قمی و سید محمد مجاهد و… معروف و مشهور بوده و فتوای نرم و نیمهسخت تحریم تنباکو از جانب میرزای شیرازی و فتوای فرامذهبی آیتالله سیستانی در دفاع از عراق و در مقابله با داعش و همچنین بیانیهها و فتاوای اخیر مرجعیت معظم در دفاع از وطن و امام خامنهای (أدامالله ظلّهُم) همگی مشعر بر این هستند که فتوای جهاد و ظرفیت مرجعیت گرانقدر در بزنگاهها یک قدرت نرم در آستین نظام محسوب میشود که توانایی تغییر معادلات را داشته و بدون تأثیر و تأثر قابل توجه از متغیرهای سایه مذکور و حسب تشخیص و وظیفه، در دفاع از کیان اسلام و مسلمین و حفظ تمامیت ارضی سرزمینهای اسلامی، قابلیت فعالسازی و جریانسازی ملی، منطقهای و حتی بینالمللی دارد.
ظرفیتهای راهبردی و ضرورت کاربست فتوای مرجعیت
با توجه به توصیف وضعیتی که انجام شد، مضامین سهگانهای که از بیانیهها و فتاوای مرجعیت برداشت گردید و همچنین اضلاع و ابعاد فتوای مرجعیت که در یک نگاه راهبردی مورد بررسی قرار گرفت و بهعنوان ضلع چهارم جنگ در امتداد نظریه کلاوزویتس تبیین گردید و توضیح داده شد که عوارض و پیامدهایی در ادامه فتوای مرجعیت میتواند صحنه جنگ را درگیر کرده و یک موقعیت غیرقابل پیشبینی و خارج از کنترل را له یا علیه طرفین جنگ ایجاد نماید، در صدد هستیم که ظرفیتهای فتوای مرجعیت را بهعنوان تجویز راهبردی و کاربست این مهره بدون جایگزین تشریح و تبیین نماییم.
الف. ظرفیتهای اجتماعی و کلان در ساخت جامعه جنگ:
از عوامل انسجام اجتماعی و حتی تابآوری اجتماعی، با توجه به باورپایه بودن و سنتهای اجتماعی جامعه دینی، تمسک به فتاوا و حرکت در مسیر بیانیهها و آرای خاص مرجعیت در بزنگاههاست. هرچند که به عقیده برخی، با توجه به عصر پستمدرن و افول فراروایتها از جمله دین و قانون و تکهتکه شدن اعتبارها و سکوها و قواعد و به اصطلاح پلورالیسم مرجعیتها، شاهد آن هستیم که منزلت فتاوا و عمق تأثیر و نفوذ اجتماعی ادبیات دینی کاهش یافته است که البته قابل بررسی جدی است و نیاز به افکارسنجی و مطالعات دینشناسی و جامعهشناختی دارد. اما شواهد و قرائن میدانی در داخل و خارج و نظرات سیاسیون و اندیشهورزان موافق و مخالف، حاکی از آن است که شأن و اعتبار و نفوذ فتاوا همچنان در هدایت افکار عمومی خاص و قابل شناسایی است. در واقع برای ساخت جامعه جنگ با مؤلفه تابآوری و انسجام بالا، نیاز به امور عقیدهپایه بر مدار دین و سکوهای دینی یک ضرورت بیجایگزین محسوب میشود. برای فعالسازی یا بهرهبرداری از این ظرفیت، بایستی حضور و نفس و اثر اجتماعی مرجعیت را از طریق نشستها و مواجهههای مردمی یا ارسال پیام در موقعیتهای مهم اجتماعی تقویت نمود.
ب. ظرفیتهای سیاسی و دیپلماتیک:
زبان دین و فتوای جهاد یک ادبیات متفاوت در جهان مدرن محسوب میشود. با توجه به فراگیری سکولاریسم در غرب و به محاق رفتن دین، یک عنصر بیرقیب سیاسی و البته قدرت نرم، به تعبیر جوزف نای، در تمدن دینی و منطقه غرب آسیا و خصوصاً ایران اسلامی به شمار میرود که توانایی تکلم و گفتوگوی فراموقعیتی و بینالمللی داشته و امکان اتصال و اقناع و کانونسازی و منشورسازی و جریانسازی و اجماعسازی بینالادیانی در عرصه جهانی دارد. در واقع نوعی جدید از دیپلماسی عمومی است که بدون فرایندهای مرسوم و البته با زبان دین و اتصال به وحی و تولید معنا و شورانگیزی توأمان میتواند جمعیتسازی نموده و ارتباط مؤثری با جهان با مخاطبهای خاص و البته بسیار زیاد، بدون فرایندهای کلیشهای سیاسی ایجاد نماید. در این راستا و جهت بهرهبردن از این ظرفیت نیز، در محل صدور میتوان مشاوران سیاسی و حقوقی مرجعیت را تقویت نمود و در محل توزیع و مصرف نیز به فکر سفارتخانهها و کنسولگریهای فعالتری باشیم و خوانش پیام ایشان را در کشورهای مختلف از طریق نهادهای قانونی و دیپلماتهای حاضر در کشورهای دیگر تقویت و تکثیر نماییم.
ج. ظرفیت رسانهای با پایه عملیات روانی:
در دنیای پساحقیقت که به تعبیر ژان بودریار فیلسوف فرانسوی، وانمودها از نمودها و بودها سبقت گرفته و دالها و دلالتها جایگزین واقعیتها شدهاند، این امکان برای فتوای مرجعیت هنوز از دست نرفته است که بتواند با ایجاد موج مخالف یا به عبارتی برساخت موجهای موازی و شبکهیارگیری بینالمللی با نمادهای دینی و رسانههای ضد امپریالیسم، در جریان سرکوب مدرن و نظم نوین جهانی که هر صدای مخالفی را یاغی و سرکش و آنرمال و خارج از قاعده برچسب میزند، بهعنوان یک انسان رسانه و کنشگر و محتوای ضد مدرن در عرصه رسانهای عمل نموده و با تکرار و بازنشر محتوا و شبکه مردمی و دومینوی اثر یالا در مصرف رسانهای، تأثیرات جهانی ویژهای را برای مقابله با تهدیدات صهیونیستی و آمریکایی به نفع ایران رقم بزند. اگر قائل باشیم که حتی فعلیت یافتن فتاوا باعث بروز عدمقطعیت بالا در جنگ شده و چهبسا آنتروپی و پیشبینیناپذیری را افزایش میدهد و به عبارتی فضا را از کنترل خارج میکند، میتوان با استعداد فتوای مرجعیت در ایجاد آنارشی بینالمللی علیه جریان غربی و صهیونیستی، بهعنوان شمشیر داموکلس و مکانیسم ماشه به سبک اسلامی-شیعی، جریان عملیات روانی را علیه سردمداران غرب ارتقا بخشید و با این مهره بهعنوان ریسکپذیری بالا، قبل از هرگونه تعرض و تجاوز دشمن، بازدارندگی را تأمین نمود. برای بهرهبرداری بهینه از این ظرفیت نیز بایستی رسانههای معطوف به پیام مرجعیت در داخل و خارج تدارک دیده شده و با ضریبدهی و برجستهسازی و گاهی با شخصیسازی محتوای پیام، به تأثیر و بازنمایی حداکثری پیام مرجعیت افزود.
د. ظرفیت و توان پیرامونسازی بینالمللی:
سه عنصر جامعه جنگ، حکمرانی جنگ و بینالملل جنگ، راهبردهای کلان نظام برای تقابل مثبت و ایجاد ترکیب برنده در جنگ با اسرائیل و آمریکا میتواند مورد تأکید و طراحی و سازماندهی نیروها و ساماندهی منابع قرار گیرد. در همین راستا و در جهت راهبرد بینالملل جنگ و پیرامونسازی ایدئولوژیک برای نظام و به اصطلاح برای ایجاد کمربند باورپایه برای ایران در گستره جهانی و یارگیری بینالمللی و ایجاد مغناطیس برای جلب نظر افکار عمومی مسلمان در خانه و حیاط خلوت و نقاط خاکستری دشمن، فتوای مرجعیت میتواند گزینهای با احتمال تأثیر بالا عنوان بگیرد. در این راستا میتوان از ظرفیت مجمع جهانی اهلبیت، مجمع تقریب مذاهب اسلامی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بهرهبرداری نمود و مخاطبسازی و جمعیتسازی برای خوانش و مصرف پیام مرجعیت را حداکثری نمود.
ه. ظرفیت امنیتی و نظامی غیررسمی:
با توجه به رویکرد صهیونیستها در ترور سران مقاومت و ایجاد اختلال محاسباتی در جریان تصمیمسازی و تصمیمگیری جبهه اسلامی، هرگونه تعرض به سران قوای کشور و خصوصاً رهبر انقلاب بایستی خط قرمز فقاهت و سیاست تلقی شده و بدون شک از سرمایه و ذخیره فتوا میتوان برای بزنگاههای سخت نظام در حال و آینده، بهره حداکثری را به نفع جبهه مقاومت و در بسیج تودهها و جریانهای آزاده و ضد استکباری بینالمللی علیه صهیونیسم جهانی برآورد نمود. در واقع میتوان قوای نظامی و امنیتی غیررسمی و مردمی جهان را که از ظرفیتهای خودجوش و عقیدهپایه جمهوری اسلامی محسوب میشود، ذیل فتوای مرجعیت در خط واحد و متحد فعال نمود.
جمعبندی
با این اوصاف میتوان ادعا نمود که جریان آمریکایی-صهیونیستی برای موفقیت در جنگ، جامعه ایران را در ردیف سه مؤلفه دیگر هدف گرفته است. مرجعیت در جامعه ایران با توجه به صبغه مذهبی کشور، خصوصاً از بعد انقلاب اسلامی، یک فاکتور و مؤلفه جدی در مردمسازی بهعنوان گروه مرجع و نفوذ اجتماعی محسوب میشود. با توجه به وضعیتشناسی صورتگرفته و مانیتور متغیرها و تأثیر و تأثرشان در جنگ، میتوان مرجعیت معظم را بهعنوان ضلع چهارم جنگ در معادلات استراتژیک محسوب نمود. ظرفیتهای انسجامبخش، امتدادآفرین، دیپلماسیگون و امنیتافزا با توان بازنمایی و بازتولید قدرت در عرصه عملیات روانی و جنگ شناختی نیز از فاکتورهایی است که با کاربست راهکارهای عملیاتی مذکور در نگاره، ذیل دیپلماسی و رسانه و امنیت، بایستی ضمن تحلیل و شناسایی و بهرهبردن از فیض این منبع عظیم قدرت نرم، در دستور کار تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان کشور قرار بگیرد.
منابع و پاورقی
[۱] مدیر گروه مطالعات دین و روحانیت پژوهشکده مطالعات حکمرانی
[۲] کتاب “در باب ماهیت جنگ”، اثر کارل فون کلاوزویتس
[۳] آنتروپی(بی نظمی)